سکس درد No Further a Mystery

تاشبی که خونوادهامون رفتن شب نشینیومن خونه بودموآمارگرفتم دیدم اونم نرفت ازداداشم پرسیدم!

از شانس بد ما زن یک جوری نشسته بود که کسش دیده نمی شد کیر مرد هم برای خودش ابهتی بود خرکی و کلفت بود با کمی موی بور دورش

عجب سفید بودند جورابی سیاهی که پوشیده بود باعث شده بود ران ها خیلی خیلی سفید به نظر برسند دستم رو گرفت گذاشت روی رونش اولش یخ کردم ولی یک مرتبه انگار گر گرفتم با دستش دستم رو می کشید رو رونش بعد ازچند لحظه دامنش رو بالا تر زد دیگه خودم داشتم به پاهاش دست می کشیدم

علی رو کرد به سعید و گفت:پاشو به این چاقال یاد بده چه جوری باید ساک بزنه مثل این که بار اولشه بلد نیست,هونجوری که واسه داش علی ساک میزنی بزن تا یاد بگیره.

اولش فکر کردم میخواد سعیدُ بکنه و من برای سعید ساک بزنم اما علی گفت:مهیار بکن تو کونش میخوام تلافی دیشبُ سرش در بیاری یالا پسر چرا نگاه میکنی؟تو این چاقالُ بکن منم تو رو خوبه مگه نه؟سعید هیچ حرفی نمیزد و معلوم بود که به این کار راضیه برای همین نشستم پشت سعید و کیرمُ گذاشتم رو سوراخش,این اولین باری بود که میخواستم یکی رو بکنم تا اون شب با هیچ کس سکس نکرده بودم و از دیشبم فقط من بودم که به این دوتا کون میدادم و الان بهترین فرصت بود که جبران کنم بخصوص که از سعید بیشتر از علی کینه داشتم برای همین یهو همه کیرمُ تو کون سعید جا کردم سعید داشت اشکش در میومد و داد زد:ان آقا چی کار میکنی؟جر خوردم یواش آخخخخخخ.

خیلی زود دست بکار شدیم انگار داشتم خواب میدیم ممه هاشو از تاپش درآوردمو لیس میزدم زود لخت شدیم و چون گفته بود لذتی از سکس نمی بره تصمیم داشتم هر جور شده به ارگاسمش برسونم

لبامون رو گذاشته بودیم رو لب همدیگه که دستموگذاشتم روسینش

همه چیز خیلی زود وسریع شروع شد یعنی دو تا پیامک عاشقانه در روز پنج شنبه و شنبه که اومدیم

#دافسکسی #دافسکسی #دخی #دخی_شیطوووون_خوشگل_بلا_پایه_دوستداشتنی_جذاب_جوجو_سینگل_شیرین_شاخ_تودل_شیک_جیگول #سکسیسم #دلنوشته_خاص #عکسنوشتهعاشقانه

من have a peek at this website سعی کردم همه وقایع رو همون طور که بوده بنویسم و قضاوتُ میزارم به عهده شما که راست بوده یا دروغ

راستی یادم رفت بگم:من چند وقتی بود که با سعید میرفتم بدنسازی و موهای بدنمُ که خیلی هم کم بود با موبر زده بودم و هیچ مویی توی تنم نبود.

فقط يه بار پيام داد و عذر خواهي كرد و گفت تمام اون حرفاش و كاراش از روي هوس بوده و الان پشيمونه منم قبول كردم و پيام هاي تهديدش رو همه پاك كردم

اما چون دخترم خيلي گريه مي كرد خيلي زود مجبور شدم قطع كنم ظهر وقتي شوهرم اومد جريان رو براش گفتم اونم خنديد و گفت دوباره افتادي تو دردسر حالا تا وقتي با خودش كنار نياد و از فكر اون بيرون نياد دست از تلفن كردن بر نمي داره

علی یه نگاه عصبی به سعید کرد و گفت:اوسکُل نشستی داری منو نگاه میکنی پاشو بیا شُرت این بچه خوشگلُ از پاش در بیار میخواد کون بده امشب.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *